امروز یعنی 12 بهمن 1391 من و بابایی فهمیدیم که داریم 3 نفر میشیم و من میخوام همه خاطراتتو برات ثبت کنم که در آینده بدونی از اولین روزای شروع زندگیت چه اتفاقاتی برات افتاده.
موضوع :نوشته شده در تاريخ 17:16 | چهارشنبه 20 شهريور 1392 توسط مامان مریم
یک سال از آخرین مظلبی که نوشتم میگذره.
الان سه سال و دو ماه و دوازده روزته.
یک سال دیگه از بودن با دختری که هر روز بیشتز و بیشتر عاشقش میشم.
اگر بخوام با سال پیش مقایسه ات کنم ، خب؛ خیلی تغییر کردی.
مثلا حرف زدنت خیلی کاملتر شده و خودتم گاهی خیلی برات جالبه. مثلا چند روز پیش بهم میگفتی مامانی من دیگه میتونم درست بگم مبل دیگه نمیگم ملد
قانع کردنت که یکی از سخت ترین کارهای عمرم بود الان خیلی راحتتر شده.
عاشق چیدن پازلی.
دو ماه پیش دو هفته رفتی مهد کودک اما یکدفعه گفتی من دیگه نمیرم و نرفتی. منم خیلی اصرار نکردم چون نمیخواستم اذیت بشی.
توی غذا خوردن خیلی بهتر از قبل شدی اما هنوزم ذایقه سختگیری داری و بیشتر چیزا رو حتی حاضر نیستی امتحان کنی
خودتو جای شخضیتهای کارتونی یا بازیهای گوشی قرار میدی و مثل اونا رفتار میکنی.
جونم برات بگه که هر روز دا ما سه نفریم...
ادامه مطلبما را در سایت ما سه نفریم دنبال می کنید
برچسب : پاییز 95,پاییز 95 چی مده,پاییز 95 کم بارش, نویسنده : fma3nafarime بازدید : 100 تاريخ : دوشنبه 15 آذر 1395 ساعت: 11:39